۱۳۸۹ شهریور ۲۸, یکشنبه

دلتنگی های سبز!


روی دیوار تنها قدم میزنم که  در وقتش بر روی دلتنگی ها بپرم!
چنگ بزنم بر سر و صورتش تا خون غمها  سرازیر شود!
 بعد لیس بلند بالایی بر چهره ی زردش می اندازم. که رنگ دلتنگی ها را زرد کرده است!!!
و با نگاهی پر از غرور میگویم:
وقتی روزگار را یکی مثل من گاز بگیرد  ،  یعنی باید به فکر دلتنگی های سبز هم باشی!
تا رنگ بندی دوران  ، تورا درگیر  گذشته ی زرد نکند!!!