۱۳۸۹ تیر ۱۴, دوشنبه

سر آغاز .!.

غروبی سهمگین! نگاه هایمان خسته!!

شروع به نوشتن کردیم و از سیر تا پیاز ذهنمان را پوست پوست کردیم...

پوسته ها را نوشتیم و از عبور لحظات از ذهنمان، لذت های فراوانی بردیم...

بی توجه به آینده و یا شکست هایی که هر کداممان در لحظات مختلف زندگی، در گذشته خورده ایم؛

چشمانمان بستیم تا به افق های تخیل رسیم!

افقی از دید:

" مردانی ابدی "

- اینگونه شروع شد -